آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
sokote eshg lovly
آورد.پسر بچه پرسید:((یک بستنی میوه ای چند است؟))پیشخدمت پاسخ داد:((50 سنت)).پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد.بعد پرسید:((یک بستنی ساده چند است؟))در همین حال،تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند.پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد:((35 سنت)).پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت :((لطفا یک بستنی ساده.))پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی،پول را به صندوق پرداخت و رفت.
وقتی پیشخدمت بازگشت،از آنچه دید،حیرت کرد.آنجا در کنار ظرف خالی بستنی،2 سکه ی 5سنتی و 5 سکه ی 1 سنتی گذاشته شده بود-برای انعام پیشخدمت. دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 16:44 :: نويسنده : Arash khodadadi
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادرپسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد! دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 16:42 :: نويسنده : Arash khodadadi
ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ5ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ... دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 16:41 :: نويسنده : Arash khodadadi
مردمی که بیشتر ورزش میکنند ، بیشتر عمر میکنند .... اما چند سال بیشتر را در باشگاه عرق میریزند ! . . . مطالب خنده دار یه پشه مشاهده کردم تو اتاق.رفتم یه دماسنج آوردم نشستم جلوش نشونش دادم و باهاش منطقی بحث کردم که هنوز سرده هوا.اونم قبول کرد و رفت ! . . . یکی از دوراهیهای زندگی وقتی است که نمیدانید در شیشهای مقابلتان را باید «بکشید» یا «فشار دهید»! . . . طنز نوشته های خنده دار دوست عزیز، در هنگام دروغ گفتن حداقلِ شعور را برای مخاطب خود متصور شوید ! . . . بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ... یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 19:57 :: نويسنده : Arash khodadadi
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ، تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
این من هستم که وفادار خواهم ماند ، این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند! این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه جایی بود که با دیدنش یاد تو در خاطرم زنده میشد ، همیشه آهنگی بود که با شنیدنش حرفهایت در ذهنم تکرار میشد آن لحظه ها همیشگی نبود ، عشق تو در قلبم ماندنی نبود ، بودنت در کنارم تکرار نشدنی بود!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی….
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد، شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ، همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ، به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
در اوج آسمان به دنبال تو ، هر جا میروی باز هم یکی هست به دنبال تو تویی که در قلب منی و منی که همیشه فدای توام دیگر به دنبال بهترین ها نیستم ، من شیفته آن خوبی های توام
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ، دیروز گذشت و آخرش امروز است!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
روزهای با تو بودن گذشت و رفت ، هر چه بینمان بود تمام شد و رفت ، عشقت را به خاک سپردم و قلبت را فراموش ، اما هنوز آتش غم رفتنت در دلم نشده خاموش!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
بیا با هم یک تصویر زیبای دیگر از عشق بکشیم ، تصویری مثل آن نقاشی دیروز تا به یادگار بماندو این یادگاری مثل یک خاطره بماند ، تا ما نیز مثل خاطره ها باشیم ، نه خاطره ای از گذشته ، خاطره هایی شیرین از هر روز زندگی مان که همیشه تا ابد در قلبمان به یادگار بماند!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تو برای من عشق نمیشوی ، تو برایم آنچه که میخواستم نمیشوی از همان اول هم نباید به تو دل میبستم ، میدانستم روزی تمام میشوی
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و غم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
غنچه عشق وا شد و تو را درون آن دیدم ، شبنمی شدم و بر روی تو باریدم تا در اعماق قلبت بنشینم و با عشق و محبتت زنده بمانم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای ، میخواهم این شعر اولینش تو باشی و آخرین نداشته باشد همچنان ادامه داشته باشد….
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ،احساسی بود که مرا درک میکرد حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی ، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟ شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 16:22 :: نويسنده : Arash khodadadi
قول داده ام... هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره
میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم اما به هیچ ستارهی دیگری سلام نخواهـــم کرد... پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 19:13 :: نويسنده : Arash khodadadi
چه دلتنگم ز دنیای پر از اندوه و شادیها پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 18:41 :: نويسنده : Arash khodadadi
امشب به رسم عاشقی ، یادی ز یاران می کنم
در غربتی تاریک و سرد ، از غم حکایت می کنم
امشب وجودم خسته است ، از سردی دلهای سرد
آیا تو هم در یاد من هستی در این شبهای درد ؟ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 1:56 :: نويسنده : Arash khodadadi
خوب هم که باشي ، از بس بَدي ديده اند خوبيهايت را باور نميکنند. نفرين به شهري که در آن غريبه ها آشناترند
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 20:22 :: نويسنده : Arash khodadadi
ديدي که سخــــت نيســـــت تنها بدون مــــــــــن ؟!! ديدي صبح مي شود شب ها بدون مـــــــــن !! اين نبض زندگي بــــــــي وقفه مي زند… فرقي نمي کند با مــــــن …بدون مــــــن… ديــــــروز گر چه ســـــــخت امروزم هم گذشت …!!! طوري نمي شود فردا بدون مــــــن !!! چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 20:19 :: نويسنده : Arash khodadadi
آرزویم همه این است ...
در ميان مردمی كه می دوند برای " زنده بودن "
تو آرام قدم برداری برای " زندگی كردن "...
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 20:29 :: نويسنده : Arash khodadadi
فهمیده ام که نباید به گذشته نظر کنی مگر به نیت عبرت گرفتن؛ - فهمیده ام که بیشتر چیزهایی که باعث نگرانی من می شوند ، هرگز اتفاق نمی افتند؛ - فهمیده ام که باید گونه ای زندگی کنم که اگر کسی سخن نادرستی در مورد من مطرح کرد ، هیچ کس حرف او را باور نکند؛ - فهمیده ام که خوب بودن خرجی ندارد؛ - فهمیده ام که بعضی اوقات کاری که انجام دادنش یک لحظه وقت گرفته ، یک عمر آدمی را به دردسر می اندازند؛ - فهمیده ام که مهربانی از کمال مهمتر است؛ - فهمیده ام که در هر برخوردی هر چند کوتاه، از خود تاثیری بر جای میگذاریم؛ - فهمیده ام که حتی وقتی از دردی رنج میبریم، لزوماً نباید مایه رنج دیگران شویم؛ - فهمیده ام آدم ها از هر رنگ و نژادی باشند، به عشق نیاز دارند؛ - فهمیده ام که زندگی گاهی اوقات یک شانس دوباره به انسان می دهد؛ - فهمیده ام که نام نیک بزرگترین دارایی انسان است؛ - فهمیده ام که هر شب باید دعا کرد؛ - فهمیده ام که بیشتر آدم ها صادقند؛ - فهمیده ام که همه آدم ها وقتی لبخند میزنند، جذابتر میشوند؛ - فهمیده ام که آدم ها به آن اندازه خوشبخت می شوند که اراده کرده باشند؛ - فهمیده ام که چیزهای ساده معمولاً بیشترین رضایت را ایجاد می کنند؛ - فهمیده ام که باید برای چیزی که به آن اعتماد داری، مبارزه کنی؛ - فهمیده ام که دوست داشتن و مورد علاقه بودن بزرگترین لذت دنیاست؛ - فهمیده ام که روزها طولانی اند، ولی زندگی کوتاه است؛ - فهمیده ام که می توان تنها با فرستادن یک کارت ساده ، روز یک نفر را شاد کرد؛ - فهیمده ام کاری که شما انجام می دهید، تابلوی تمام نمای وجود شماست. و در پایان - فهمیده ام که مهم نیست چه اتفاقی برایمان می افتد ، مهم این است که عکس العمل ما در مقابل آن چه خواهد بود یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 21:28 :: نويسنده : Arash khodadadi
دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند. اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند ! پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم، فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد.. آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ، به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد. اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد. در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد. گاهی لازم است کوتاه بیایی.. گاهی نمیتوان بخشید و گذشت،اما می توان چشمان را بست و عبور کرد گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری.. گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی.. ولی با آگاهی و شناخت وآنگاه بخشیدن را خواهی آموخت
سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد .. استوار بودم و تنومند ! ن
پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است و هر گامى که تو در عشق برمى دارى ،خدا هم گامى در غیرت برمى دارد ؛تو عاشق تر مى شوى و خدا غیورتر. و آن گاه که گمان مى کنى معشوق چه دست یافتنى است و وصل چه ممکن و عشق چه آسان ،خدا وارد کار مى شود و خیالت را در هم مى ریزد و معشوقت را در هم میکوبد،معشوقت هر کس که باشد و هر جا که باشد و هر قدر که باشد ،خدا هرگز نمى گذارد میان تو و او چیزى فاصله بیندازد. معشوقت مى شکند و تو نا امید مى شوى و نمى دانى که ناامیدى زیباترین نتیجه عشق است.
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم شهریور 1391ساعت 19:38 توسط مینا |
جملات کوتاه
غصه هم خواهد رفت ...
. . . . هر چه هستی همون باش و هر چه نیستی نگو کاش!!!!! . . . . هرگز برای کسی که شما را اذیت می کند گریه نکنید... در عوض لبخند بزنید و به او بگویید، ممنون بخاطر اینکه به من فرصت دادی تا کسی بهتر از تو را پیدا کنم!
.
. . بدترین حسرتی که در زندگی میخوریم . . . . این روزا هوا خیلی غبار آلود است گرگ از میش نمی توان تشخیص داد ! . . . . برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم . . . .
عارفی را پرسیدند : روی نگین انگشتر چه حک کنیم . . . . .. این روزها دیگر . . .. . . . از گوش دادن به سخنان دشمنانتان غافل نباشید . . .
. گاهی باید آرزوهایت را مثل قاصدک بگذاری کف دست و بسپاریشان به دست باد تا بروند و سهم دیگران شوند..
.. .
. . .. نتیجه زندگی چیزهایی نیست كه جمع میكنیم، قلبهایی است كه جذب میكنیم
. . . . . . این یه قانونه! زیاد که باشی میره به حساب آویزون بودنت
..... . . . .
. . یادمان باشد، فردا ،حتما، ناز گل را بکشیم... . . . . . . حقیقت چیزی نیست که نوشته می شود،
. . . . . کاش گاهی خدا از پشت ابرها میآمد...
. . . . . از آدمها بگذر! . . . . .
.. . . . کودکان اعتماد می کنند ، زیرا هرگز شاهد خیانت نبوده اند . معجزه آنگاه رخ می دهد که این اعتماد را در نگاه پیری فرزانه ببینیم . . . . . زندگی من به اندازه کافی شبیه فیلم های هندی بی سر و ته هست .... . . . گاهی وقتا از کنار غصه ها باید رد شد . . . . حرفش را ساده گفت
من لایق تو نیستم
اما نمیدانم خواست
لیاقتم را به من یادآوری کند
یاخیانت خودش را توجیه !!!
. .. . . . امروز هم یکی از همین چندشنبه هایِ دلگیر است . .
. یکی از قشنگترین حس ها اینه که بعده یه دعــوا از نگاهش بفهمی .
. . . . . . . چه دوستم داشته باشی ؛ . . . . . . . دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفشهای قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بستههای چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد: اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخمهایت را بفروشی آخر ماه کفشهای قرمز رو برات میخرم." دخترک به کفشها نگاه کرد و با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت ١٠٠ نفر زخم بشه تا ..... و بعد شانههایش را بالا انداخت و راه و افتاد و گفت: نه ..... خدا نکنه ..... اصلآ کفش نمیخوام. . . . . . . . . . . کاش … کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند … . . . . . . . . . . بيخودي پرسه زديم صبحمان شب بشود . . . . . . . . . تو که رفتی دلم تنگ شد... اینقدر تنگ که حالا که برگشته ای دیگر در آن جا نمیگیری!
. . . . . . قسمت مضحک این عشق وفا شد، به درک
. . . . . . . هفت جمله مهم : 7- لبخند بزنید، چرا که شما صاحب همه مشکلات دنیا نیستید.......!
. . . . .
. شجاع باش، حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی ، هیچکس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد. جکسن براون
. . .
. . . اگه تورو خواستن اشتباهه اگه باتوبودن اشتباهه اگه عاشق توبودن اشتباهه اگه واسه تومردن اشتباهه پس توبهترین و قشنگترین اشتباه زندگی من هستی
.
. . . .
حرفی برای گفتن مانده وقتی تو خاموشی چه دلیلی هست برای شادی وقتی تو نیستی چه بهانهای برای گریه هست وقتی حضور چشمانت نیست چه نیازی به زندگی است وقتی تو میروی چه اهمیتی دارد تپیدن قلب وقتی عشقت را دریغ کردی بیهوده شد وجود من بدون روح تو
. . . . . . . میروم شاید فراموشم کنی یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 21:25 :: نويسنده : Arash khodadadi
جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 2:4 :: نويسنده : Arash khodadadi
سوت میکشد در هوا ، کابل تلفنی که میتوانست چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, :: 17:57 :: نويسنده : Arash khodadadi
![]() ![]() |