آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
sokote eshg lovly
آنگاه که دل تنها شد دستها این چنین نوشت: دلنوشته بسیار زیبای هانیه دختری از دیار اصفهان به ابدی ترین عشقش پیمان تو درمركزيت دايره عمرمي وهرچه ميگردم در مدارت نميبيني چرا؟
خلاء هم به من ميرسد واز گرماي وجودت در صفر كلوين هم گل ميرويد.كسر تبديل توست كه مرا به مجنون تبديل كرد. در لانه قلبم هيچ كبوتري جز تو جاي نميگيرد،هيچ خاصيت تعدي نميتواند ادعا كند كه كسي هست بهتر از تو.هيچ جبري احتمال بودنت را نميتواند انكار كند.نوك پرگار نگاهت مركز جهان من است و من با ديدنت 360درجه عوض ميشوم.قدر مطلق من بي دستانت منفي است و جذر وجودم صفر.معادله چشمانت جواب تمام نامعادلات من است. تنها دلخوشي ام در نبودت اين است كه من و تو هريك،يك نقطه ايم و دو نقطه هميشه در يك خط به هم ميرسند پس من و تو هميشه دريك خط قرار داريم.هر كجا كه باشي باهر كه باشي به اندازه اي كه نميدانم ولي ميدانم كم نميشود دوستت دارم. الكترون وجودم به گردش در اطراف پروتون وجودت بسته.هندسه ي قلبم بي شكل و تمام وجودم قلب.نوار قلبم با ديدنت سينوس شده و گاه در نبودت مانند معادله درجه يك،خطي صاف. قلبم تشكيل شده از بي نهايت نقطه ي محبتت.
نيست.هيچ كوره آفتابي گرماي هرم نفست را ندارد و عنصري تازه در جدول مندليف قلبم كشف شده بانام تو.* . . . نظرات شما عزیزان: شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 20:50 :: نويسنده : Arash khodadadi
![]() ![]() |